به خودم قول دادم بعد از امتحان بیوشیمی مولکول از خجالت خودم دربیام و کلی وبلاگ بخونم و پست گذاشتنو شروع کنمو کلی هم فیلم ببینم... الان ۳ روزه که امتحان بیوشیمی رو دادم نمرشم کامل شد ولی نه وبلاگ اومدم نه هم فیلم دیدم😢 خستم! فاطمه خسته س، خیلی خسته! از آشوب از بی نظمی و از اینهمه فشار کاری و درسی:( داری مسیرو اشتباه میری؟؟ نه دختر؛ در تب و تاب بودن همیشه از بچگی رویات بوده؛ همیشه عادت داشتی هزار تا کار بریزی سرخودت و وسط همون شلوغیا با آرامش زندگیتو بکنی؛ زندگی مجموعی از تضاد هاس×_× مثه در اوج تلاطم؛آروم بودن:) آروم باش؛ یا بهتر بگم؛ آروم بمون! این زندگی خیلی کوتاه تر از این حرفاس که بخوای الکی بدوی و سخت بگیری:) تو اوج خستگی ها هم یه رهایی خاصی هس😶😊 فقط طاقت بیار و حوصله کن:) زندگی؛همینه! دلم میخواد هر شب بیام از خاطراتم بنویسم و ازونجایی که توی دوره امتحانا مغز آدم فعال تر میشه و کلاس فیزیکمم رو به اتمامه؛دیگه بیشتر میتونم بیام به خونم🥺😍 دانشجو شدن حس جالبی داره😶 بچهای کلاسمونم بی نهایت گرم و دوست داشتی ان^_^ فقط اینکه هزار تا گروه زدیم خیلی ضایس و هر بار که پیامی میذارم باید یه بار چک کنم ببینم این گروه کدوم بود و تا چه حد میتونم راحت باشم😐😂 ولی به نظرم این مجازی بودن ترم یک چندانم بد نیس... مخصوصا واسه ما که مجبوریم ۷ سال باهم بسازیم😑😂 یه جورایی فرصت داریم همو بیشتر و راحت تر بشناسیم:) فقط برنامه تدریسا خیلی شلوغه و من هنوووز تشریحو شروع نکردم:/درحالی که بچها جلسه ۳۰ ان😶😐اینو دیگه اگه از همین الان استارت نزنم نمیرسم😑همینجا قول میدم هفته دیگه که میام بنویسم تا اول استخون رسونده باشمش حداقل... و اما؛خوشگل ترین موضوع این روزا حضور میم جانه:) تنها کسی که واقعا حالمو میفهمه و وقتی پیشمه حس میکنم با خودم تنهام:) نمیدونم اینکه یه نفر از فرسخها دور تر بهترین رفیقم بشه رو کی ازت خواسته بودم؛ فقط میتونم بگم شکرت مرسی که اینقد مشتی و خفن هستی اوس کریم 🌱💙 برم که شاگردم خودشو کشت😑🖐 اینم یه پست کوتاه=) و اینم موزیکی که الان تو گوشمه:(میخوام هر بار موزیکی که موقه نوشتن رو گوشم بوده رو هم بذارم) و نمیدونم چرا دو سه هفتس تا این حد تو مود این آهنگم:/ چه با کلامش چه بی کلامش!(الان بی کلامشو میذارم)